{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
تمام لحظه هايم شده نشستن در ايستگاه قطار به انتظار رسيدن آشنايي درميان انبوهي از غريبه ها
نميدونستم بايد براي بدبختي هايمان نيز بيشتر تلاش كنيم.ولي ميدانم چارلين چاپلين بزرگ براي سينمايي زندگيمان هستيم.تابراي ضربه خوردنهايمان بيشتر بخندند.
برای رسیدن به تو خون دل خوردم!!!! حالا میگویند گروه خونیتان به هم نمیخورد......
..... اگـه سکوت میکنـم فـکر نکــن حــــــرف واسـه گفتن ندارم ! حرفــام بـــه سایــز گوشت نمی خــوره جــِـــــــــــر میـــــخوره ...
به مادرم گفتم مرا با چیزی عوض کن چیزی ارزشمند چیزی گران سوزنی شکسته که بتوانی با آن خار پایت را درآوری (حسین پناهی)
نمی دانم چرا وقتی که راه زندگی هموار می گردد ...، بشر تغییر حالت می دهد، خون خوار می گردد! به وقت عیش و عشرت می نوازد طبل بی دینی ... به وقت تنگدستی مومن و دیندار می گردد ...
وقتی دیدی یکی مثل نوک پرگار همه جوره پات ثابت وایستاده هر طور بچرخی بکشی تکون نمیخوره توام دورش بگرد دورش نزن...
نبودن ً توً فقط نبودن تو نيست ! نبودن خيلى چيزهاست .... كلاه روى سرمان نمى ايستد ، شعر نمى چسبد، پول در جيبمان دوام نمى آورد، نمك از نان رفته، خنكى از آب .... ما بى ًتوً فقير شده ايم !!!
مراقب داشته هایت باش زیرا داشته هایت روزی جزء نداشته هایت می شوند.... لازم نیست بفهمی فقط بدون جمله سنگینیه
هرآشنایی تازه،اندوهی تازه است... مگذاریدکه نام شما را دانند و به نام بخوانندتان ، هرسلام ، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است ...
میخواهم کبریت بشم تا به آتش بکشم انبار سیاه فقر را ...
زندگی زیباست... تا زمانی که سر نخ های آن در دستان خودم باشد ، باید نادان باشم ، بسیار نادان ... اگر بگذارم از دستم برود ...
بـــه بـــعـــضـــیـــا بـــایـــد گـــفـــت : مـــن خـــودم یـــه پـــا واگـــیـــرم ... بــه پـــا حـــالـــتـــو نگـــیـــرم ... ! :)
شاید امشب نه ... فردا نه ... اما بالاخره یک روز همه چیز درست خواهد شد ...
هـمـیـشـه ابـرهـایـی هـسـتـنـد کـه هـیـچـگـاه نـمـی بـارنـد . . بـغـض هـایـی کـه هـیـچگـاه نـمـی شـکـنـنـد . . و حـرفـهـایـی کـه تـا ابـد در دل مـی مـانـنـد . . .
ما بدبختی رو جدی نگرفتیم ولی بدبختی ما رو ، جدی جدی گرفت ...
تمام لحظه هايم شده نشستن در ايستگاه قطار به انتظار رسيدن آشنايي درميان انبوهي از غريبه ها
نميدونستم بايد براي بدبختي هايمان نيز بيشتر تلاش كنيم.ولي ميدانم چارلين چاپلين بزرگ براي سينمايي زندگيمان هستيم.تابراي ضربه خوردنهايمان بيشتر بخندند.
برای رسیدن به تو خون دل خوردم!!!! حالا میگویند گروه خونیتان به هم نمیخورد......
..... اگـه سکوت میکنـم فـکر نکــن حــــــرف واسـه گفتن ندارم ! حرفــام بـــه سایــز گوشت نمی خــوره جــِـــــــــــر میـــــخوره ...
به مادرم گفتم مرا با چیزی عوض کن چیزی ارزشمند چیزی گران سوزنی شکسته که بتوانی با آن خار پایت را درآوری (حسین پناهی)
نمی دانم چرا وقتی که راه زندگی هموار می گردد ...، بشر تغییر حالت می دهد، خون خوار می گردد! به وقت عیش و عشرت می نوازد طبل بی دینی ... به وقت تنگدستی مومن و دیندار می گردد ...
وقتی دیدی یکی مثل نوک پرگار همه جوره پات ثابت وایستاده هر طور بچرخی بکشی تکون نمیخوره توام دورش بگرد دورش نزن...
نبودن ً توً فقط نبودن تو نيست ! نبودن خيلى چيزهاست .... كلاه روى سرمان نمى ايستد ، شعر نمى چسبد، پول در جيبمان دوام نمى آورد، نمك از نان رفته، خنكى از آب .... ما بى ًتوً فقير شده ايم !!!
مراقب داشته هایت باش زیرا داشته هایت روزی جزء نداشته هایت می شوند.... لازم نیست بفهمی فقط بدون جمله سنگینیه
هرآشنایی تازه،اندوهی تازه است... مگذاریدکه نام شما را دانند و به نام بخوانندتان ، هرسلام ، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است ...
میخواهم کبریت بشم تا به آتش بکشم انبار سیاه فقر را ...
زندگی زیباست... تا زمانی که سر نخ های آن در دستان خودم باشد ، باید نادان باشم ، بسیار نادان ... اگر بگذارم از دستم برود ...
بـــه بـــعـــضـــیـــا بـــایـــد گـــفـــت : مـــن خـــودم یـــه پـــا واگـــیـــرم ... بــه پـــا حـــالـــتـــو نگـــیـــرم ... ! :)
شاید امشب نه ... فردا نه ... اما بالاخره یک روز همه چیز درست خواهد شد ...
هـمـیـشـه ابـرهـایـی هـسـتـنـد کـه هـیـچـگـاه نـمـی بـارنـد . . بـغـض هـایـی کـه هـیـچگـاه نـمـی شـکـنـنـد . . و حـرفـهـایـی کـه تـا ابـد در دل مـی مـانـنـد . . .
ما بدبختی رو جدی نگرفتیم ولی بدبختی ما رو ، جدی جدی گرفت ...
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}